رشد و توسعه فردیزندگی نامه افراد موفق

زندگی نامه بتهوون ⚡️ موسیقیدان ناشنوا

زندگی نامه بتهوون موسیقیدانی که در عین ناشنوا بودن آثار ماندگاری از خود به جای گذاشت تا انتهای این مقاله همراه ما باشید تا با زندگی اسرار آمیز این نابغه آشنا شوید.

اگر از طرفداران موسیقی کلاسیک هستید، احتمالا می دانید ون بتهوون در جوانی از ناشنوایی رنج می برد. با وجود نقصش، او همچنان به آهنگسازی ادامه داد که مسیر تاریخ موسیقی را تغییر داد.

بتهوون که در بن، پایتخت انتخاب کنندگان کلن و بخشی از امپراطوری مقدس روم به دنیا آمد، استعدادهای موسیقی خود را در سنین پایین به نمایش گذاشت و توسط پدرش یوهان ون بتهوون و کریستین گوتلوب نیفه آموزش دید.

میان متنی
متن

بتهوون در سال 1792 به وین نقل مکان کرد و با هایدن شروع به تحصیل کرد و به سرعت به عنوان یک پیانیست فاضل شهرت یافت.

او تا زمان مرگش در وین زندگی کرد. در حدود سال 1800 شنوایی او رو به وخامت گذاشت و در دهه آخر عمرش تقریباً کاملاً ناشنوا بود. او رهبری و اجرای عمومی را کنار گذاشت اما به آهنگسازی ادامه داد. بسیاری از تحسین برانگیزترین آثار او مربوط به این دوره است.

لودویگ ون بتهوون کیست؟

طبق زندگی نامه بتهوون ، لودویگ ون بتهوون پیانیست و آهنگساز آلمانی بود. او که در گذر بین دوران کلاسیک و رمانتیک در موسیقی هنری غربی نقش مهمی داشت، یکی از مشهورترین و تاثیرگذارترین آهنگسازان باقی مانده است.

آهنگ‌ های بدیع او آوازها و سازها را با هم ترکیب کردند و دامنه سونات، سمفونی، کنسرتو و کوارتت را گسترش دادند. معروف ترین ساخته های او شامل 9 سمفونی، 5 کنسرتو برای پیانو، 32 سونات پیانو و 16 کوارتت زهی است.

زندگی شخصی بتهوون با مبارزه با ناشنوایی مشخص شد و برخی از مهم‌ترین آثار او در 10 سال آخر زندگی‌اش ساخته شد، زمانی که او کاملاً قادر به شنیدن نبود. او در سن 56 سالگی درگذشت.

تولد جنجالی بتهوون

بتهوون در 16 دسامبر 1770 یا در حدود 16 دسامبر 1770 در شهر بن در حوزه انتخابیه کلن، یکی از شاهزادگان امپراتوری مقدس روم به دنیا آمد. اگرچه تاریخ دقیق تولد او نامشخص است، بتهوون در 17 دسامبر 1770 غسل تعمید داده شد.

طبق قانون و عرف، نوزادان در آن زمان ظرف 24 ساعت پس از تولد غسل تعمید می‌گرفتند، بنابراین 16 دسامبر محتمل‌ترین تاریخ تولد اوست.

با این حال، خود بتهوون به اشتباه معتقد بود که او دو سال بعد، در سال 1772 به دنیا آمده است، و او سرسختانه بر تاریخ نادرست پافشاری می‌کرد، حتی زمانی که اسناد رسمی ارائه می‌شد که بدون تردید ثابت می‌کرد که سال 1770 سال تولد واقعی او بود.

زندگی شخصی بتهوون

بتهوون به دلایل مختلفی از جمله خجالتی فلج کننده و ظاهر بدنی ناگوارش، هرگز ازدواج نکرد و بچه دار نشد. با این حال، او شدیداً عاشق زنی متاهل به نام آنتونی برنتانو بود.

در طی دو روز در ژوئیه 1812، بتهوون یک نامه عاشقانه طولانی و زیبا برای او نوشت که هرگز ارسال نکرد. در بخشی از نامه خطاب به “به تو، معشوق جاویدان من” آمده است: “قلب من پر از چیزهای زیادی است که باید به تو بگویم – آه – لحظاتی وجود دارد که احساس می کنم سخن اصلاً چیزی نیست – شاد باش – باقی می ماند. عشق واقعی من، تنها عشق من، همه چیز من همان طور که من مال تو هستم.”

مرگ کاسپار برادر بتهوون در سال 1815 جرقه یکی از محاکمه های بزرگ زندگی او شد، یک نبرد حقوقی دردناک با خواهر شوهرش، یوهانا، بر سر حضانت کارل ون بتهوون، برادرزاده و پسرش.

این مبارزه هفت سال به طول انجامید و در طی آن هر دو طرف افتراهای زشتی به طرف دیگر زدند. در پایان، بتهوون حضانت پسر را به دست آورد، هرچند به سختی محبت او را دوست داشت.

بتهوون علیرغم تولید خارق‌العاده‌اش از موسیقی زیبا، در طول زندگی بزرگسالی‌اش تنها و اغلب بدبخت بود. بتهوون کوتاه مزاج، غایب، حریص و مشکوک تا حد پارانویا، با برادران، ناشران، خانه دارهایش، شاگردانش و حامیانش دشمنی کرد.

در یک حادثه گویا، بتهوون تلاش کرد صندلی را بالای سر شاهزاده لیکنوفسکی، یکی از نزدیکترین دوستان و وفادارترین حامیانش بشکند. بار دیگر او در آستانه کاخ شاهزاده لوبکوویتز ایستاد و فریاد زد که همه بشنوند: “لوبکوویتز یک الاغ است!”

دلیل ناشنوایی بتهوون

علت ناشنوایی بتهوون

دراوایل دهه 1800، در سن 28 سالگی ، بتهوون شروع به تجربه نوع خاصی از وزوز گوش یا زنگ زدن در گوش کرد. صداهای گوش اون به قدری حواس او را پرت می کرد که در شنیدن موسیقی خودش مشکل داشت.

اگر چه اون پس از ، از دست دادن توانایی شنوایی خود تا سال ها به آهنگسازی ادامه داد، اما در سال 1811 به دلیل دشواری در شنیدن اجراهای خود و حملات افسردگی ، اجرای عمومی را متوقف کرد.

مشخص نیست که چه چیزی باعث کم شنوایی بتهوون شده است. اگر چه نوازندگان به دلیل قرار گرفتن طولانی مدت در معرض سر و صدا ، میزان کاهش شنوایی بالاتری دارند، تاریخ نشان می دهد که مشکلات شنوایی بتهوون ممکن است از مسمومیت با سرب ناشی شده باشد.

سایر مورخان معتقدند که یک بیماری خودایمنی ، سیفلیس یا تیفوس می تواند علت اصلی آن باشد.

تحقیقات جدیدتر نشان می دهد که یک بیماری استخوانی به نام بیماری پاژه ممکن است به عصب حامل اطلاعات صوتی به مغز آسیب رسانده باشد.

با این وجود ،در سن 44 سالگی ،بتهوون کاملا ناشنوا بود.

علت مرگ بتهوون

متاسفانه ناشنوایی چه از نظر روحی و چه از نظر جسمی بر بتهوون تاثیر گذاشت. اگر چه او پس از ضعیف شدن شنوایی خود به آهنگسازی ادامه داد، اما از دوره های افسردگی رنج می برد، مانند بسیاری از افرادی که شنوایی خود را از دست می دهند، و برای کاهش ناامیدی خود به الکل روی آوردند. متاسفانه وی به دلیل مصرف زیاد الکل بر اثر عوارض کبدی در گذشت.

وقتشه که بخونی : زندگی نامه آلبرت انیشتن 

شروع کار بتهوون

بتهوون به عنوان آهنگساز هنگامی که امپراتور روم مقدس جوزف دوم در سال 1790 درگذشت، یک بتهوون 19 ساله این افتخار عظیم را دریافت کرد که به افتخار او یک یادبود موسیقی بسازد. بنا به دلایلی که هنوز نامشخص است، آهنگسازی بتهوون هرگز اجرا نشد و اکثراً تصور می‌کردند که نوازنده جوان در این وظیفه نابرابر بوده است.

با این حال، بیش از یک قرن بعد، یوهانس برامس متوجه شد که بتهوون در واقع یک قطعه موسیقی “زیبا و نجیب” با عنوان Cantata on the Death of Emperor Joseph II ساخته است. اکنون این اولین شاهکار او به حساب می آید.

بتهوون و هایدن در سال 1792، با هجوم نیروهای انقلابی فرانسه به سراسر راینلند به سمت رای دهندگان کلن، بتهوون تصمیم گرفت بار دیگر زادگاه خود را به مقصد وین ترک کند. موتزارت یک سال پیش از این درگذشت و جوزف هایدن را به عنوان بزرگترین آهنگساز زنده باقی گذاشت.

هایدن در آن زمان در وین زندگی می کرد و بتهوون جوان اکنون قصد تحصیل با هایدن را داشت. همانطور که دوست و حامی او کنت والدشتاین در نامه ای خداحافظی می نویسد: “نابغه موتزارت برای مرگ شاگردش سوگوار است و می گریست. پناهگاهی یافت، اما به هایدن پایان ناپذیر رهایی پیدا نکرد؛ اکنون از طریق او به دنبال اتحاد با دیگری است. با تلاش زیاد روح موتزارت را از دست هایدن دریافت خواهید کرد.”

در وین، بتهوون با تمام وجود خود را وقف مطالعه موسیقی با برجسته ترین موسیقیدانان عصر کرد. او پیانو را نزد هایدن، آهنگسازی آوازی را نزد آنتونیو سالیری و کنترپوان را نزد یوهان آلبرشتزبرگر آموخت. بتهوون که هنوز به عنوان یک آهنگساز شناخته نشده بود، به سرعت به عنوان یک پیانیست فاضل که به ویژه در بداهه نوازی مهارت داشت، شهرت پیدا کرد.

اولین اجرای بتهوون حامیان بسیاری را در میان شهروندان برجسته اشراف وین به دست آورد که برای او مسکن و بودجه فراهم کردند و به بتهوون در سال 1794 اجازه دادند تا روابط خود را با رای دهندگان کلن قطع کند. بتهوون در 29 مارس 1795 اولین حضور عمومی خود را در وین انجام داد.

اگرچه بحث‌های قابل‌توجهی در مورد اینکه کدام یک از کنسرت‌های پیانوی اولیه‌اش را در آن شب اجرا کرد، وجود دارد، اکثر محققان معتقدند که او اولین کنسرتو پیانوی خود را در سی ماژور نواخت. مدت کوتاهی پس از آن، بتهوون تصمیم گرفت مجموعه‌ای متشکل از سه پیانو را به‌عنوان Opus 1 خود منتشر کند که موفقیت‌های مالی و انتقادی عظیمی بود.

در اولین بهار قرن جدید، در 2 آوریل 1800، بتهوون اولین سمفونی شماره 1 خود را در سن ماژور در تئاتر سلطنتی امپراتوری وین اجرا کرد. اگرچه بتهوون از این قطعه متنفر شد – “در آن روزها من نمی دانستم چگونه آهنگسازی کنم”، اما سمفونی دلپذیر و خوش آهنگ او را به عنوان یکی از مشهورترین آهنگسازان اروپا معرفی کرد.

با پیشرفت قرن جدید، بتهوون قطعه‌ای پس از قطعه‌ای می‌ساخت که او را به‌عنوان یک آهنگساز چیره‌دست در حال رسیدن به بلوغ موسیقیایی خود می‌سازد. شش کوارتت زهی او که در سال 1801 منتشر شد، تسلط کامل بر سخت‌ترین و گرامی‌ترین فرم‌های وینی را که توسط موتزارت و هایدن ساخته شد، نشان می‌دهد.

بتهوون همچنین در سال 1801، مخلوقات پرومتئوس را ساخت، یک باله بسیار محبوب که 27 اجرا در تئاتر امپریال کورت دریافت کرد. تقریباً در همان زمان بود که بتهوون متوجه شد که شنوایی خود را از دست می دهد.

سونات مهتاب

از سال 1803 تا 1812 که به عنوان دوره “میانه” یا “قهرمانی” او شناخته می شود، او یک اپرا، شش سمفونی، چهار کنسرتی سولو، پنج کوارتت زهی، سونات شش سیم، هفت سونات پیانو، پنج مجموعه واریاسیون پیانو، ساخت. چهار اورتور، چهار تریو، دو سکست و 72 آهنگ.

مشهورترین آنها سونات مهتاب، سمفونی های شماره 3-8، سونات ویولن کروتزر و فیدیلیو، تنها اپرای او بودند.

از نظر خروجی حیرت انگیز موسیقی فوق العاده پیچیده، اصیل و زیبا، این دوره از زندگی بتهوون با هیچ آهنگساز دیگری در تاریخ بی رقیب است.

موسیقی بتهوون برخی از شناخته شده ترین ساخته های بتهوون عبارتند از: ارویکا: سمفونی شماره 3

در سال 1804، تنها چند هفته پس از اینکه ناپلئون بناپارت خود را امپراتور فرانسه اعلام کرد، بتهوون اولین سمفونی شماره 3 خود را به افتخار ناپلئون اجرا کرد.

بتهوون، مانند تمام اروپا، با آمیزه‌ای از هیبت و وحشت تماشا می‌کرد. او ناپلئون را تحسین می‌کرد، از او متنفر بود و تا حدی با او همذات پنداری می‌کرد، مردی با توانایی‌های ظاهراً فوق‌انسانی، تنها یک سال از خودش بزرگ‌تر و همچنین تولدی مبهم.

بعداً سمفونی ارویکا تغییر نام داد، زیرا بتهوون از ناپلئون سرخورده شد، این سمفونی بزرگ‌ترین و بدیع‌ترین اثر او تا به امروز بود.

از آنجایی که بسیار متفاوت از هر چیزی بود که پیش از آن شنیده شده بود، نوازندگان نتوانستند در طول هفته‌ها تمرین بفهمند که چگونه آن را بنوازند.

یک منتقد برجسته، “Eroica” را به عنوان “یکی از اصیل ترین، عالی ترین و عمیق ترین محصولاتی که کل ژانر موسیقی تا به حال به نمایش گذاشته است” اعلام کرد.

سمفونی شماره 5

یکی از شناخته شده ترین آثار بتهوون در میان مخاطبان مدرن، سمفونی شماره 5 به خاطر چهار نت اول شوم خود شناخته می شود.

بتهوون آهنگسازی این قطعه را در سال 1804 آغاز کرد، اما تکمیل آن چند بار برای پروژه های دیگر به تعویق افتاد. اولین نمایش آن همزمان با سمفونی شماره 6 بتهوون در سال 1808 در وین بود.

سمفونی شماره 7

بتهوون که در سال 1813 در وین به نفع سربازان مجروح در نبرد هانائو نمایش داده شد، شروع به سرودن این اثر، یکی از پر انرژی ترین و خوش بینانه ترین آثار خود، در سال 1811 کرد.

آهنگساز این قطعه را «عالی‌ترین سمفونی خود» نامید. موومان دوم اغلب جدا از بقیه سمفونی اجرا می‌شود و ممکن است یکی از محبوب‌ترین آثار بتهوون باشد.

میسا سولمنیس این توده کاتولیک که در سال 1824 شروع به کار کرد، یکی از بهترین دستاوردهای بتهوون محسوب می شود. این قطعه که کمتر از 90 دقیقه به طول می‌انجامد، دارای یک گروه کر، ارکستر و چهار تک‌نواز است.

قصیده شادی: سمفونی شماره 9

نهمین و آخرین سمفونی بتهوون که در سال 1824 به پایان رسید، بزرگترین دستاورد این آهنگساز برجسته است. پایان معروف کرال این سمفونی، با چهار تک نواز آواز و یک گروه کر که کلمات شعر فریدریش شیلر “قصیده شادی” را می خواند، شاید معروف ترین قطعه موسیقی در تاریخ باشد.

در حالی که خبره‌ها از پیچیدگی‌های رسمی و متضاد سمفونی لذت می‌بردند، توده‌ها الهام‌بخش قدرت سرود مانند فینال کرال و فراخوان نهایی «تمام بشریت» بودند.

سمفونی شماره 9 را می توانید بصورت آنلاین از لینک زیر بشنوید.

سمفونی9

کوارتت زهی شماره 14

کوارتت زهی ۱۴

کوارتت زهی شماره 14 بتهوون در سال 1826 شروع به کار کرد. این کوارتت زهی به مدت حدوداً 40 دقیقه، شامل هفت حرکت مرتبط است که بدون وقفه اجرا می شود.

بنا بر گزارش ها، این اثر یکی از کوارتت های بعدی مورد علاقه بتهوون بود و به عنوان یکی از دست نیافتنی ترین ساخته های این آهنگساز از نظر موسیقی توصیف شده است.

بتهوون و موتزارت

تنها حدس و گمان و شواهد غیرقطعی وجود دارد که بتهوون تا به حال با موتزارت ملاقات کرده است، چه رسد به اینکه با او درس خوانده باشد. در تلاش برای تسهیل پیشرفت موسیقی او، دربار در سال 1787 بتهوون را به وین، پایتخت فرهنگ و موسیقی اروپا فرستاد، جایی که او امیدوار بود با موتزارت تحصیل کند.

سنت بر این است که موتزارت با شنیدن بتهوون گفت: “به او نگاه کن، روزی او به دنیا چیزی برای گفتن خواهد داد.”

پس از تنها چند هفته اقامت در وین، بتهوون متوجه شد که مادرش بیمار شده است و او به خانه در بن بازگشت. بتهوون با ماندن در آنجا، همچنان شهرت خود را به عنوان آینده‌دارترین نوازنده جوان درباری شهر به دست آورد.

نامه بتهوون به دوستش فرانتس وگلر

بتهوون در نامه ای دلخراش در سال 1801 به دوستش فرانتس وگلر گفت: “باید اعتراف کنم که زندگی بدی دارم. تقریباً دو سال است که دیگر در هیچ مراسم اجتماعی شرکت نمی کنم، فقط به این دلیل که نمی توانم به مردم بگویم: من ناشنوا هستم، اگر حرفه دیگری داشتم، می توانستم با ناتوانی خود کنار بیایم، اما در حرفه من این یک نقص وحشتناک است.

عهد هایلیگنشتات بتهوون در مواقعی که به دلیل رنجش به افراط در مالیخولیا می‌کشید، ناامیدی خود را در یادداشتی طولانی و کوبنده توصیف می‌کرد که تمام زندگی‌اش را پنهان می‌کرد.

تاریخ 6 اکتبر 1802، و از آن به عنوان “عهد هایلیگنشتات” یاد می شود، در بخشی از آن آمده است:

“ای مردانی که فکر می کنید یا می گویید من بدخواه، لجوج یا انسان دوست هستم، چقدر به من ظلم می کنید. شما نمی دانید دلیل پنهانی که باعث می‌شود در نظر شما اینطور به نظر بیایم و به زندگیم پایان می‌دادم – فقط هنرم بود که مرا عقب نگه داشت. آه، ترک دنیا تا زمانی که تمام آنچه را که احساس می‌کردم در درونم است به وجود نیاوردم غیرممکن به نظر می‌رسید. ”

بتهوون به طور تقریبا معجزه آسایی، یا وجود ناشنوایی به سرعت در حال پیشرفت، به آهنگسازی با سرعتی خشمگین ادامه داد.

خانواده بتهوون

بتهوون از گروهی از نوازندگان برخاسته است. پدربزرگ و پدرش هر دو از نوازندگان برجسته شهر بن بودند. بتهوون مشهورترین بخش این میراث موسیقی شد. با این حال، خانواده بتهوون داستان های جالب تری دارند که زندگی و روابط بتهوون را شکل داده است. در این قسمت از زندگی نامه بتهوون به معرفی خانواده اش می پردازیم.

لودویگ بزرگ (پدربزرگ) :

بتهوون به نام پدربزرگش نامگذاری شد. لودویگ ون بتهوون بزرگ در سال 1712 در بلژیک کنونی به دنیا آمد. در واقع، دو لودویگ ون بتهوون در سال 1712 در هابسبورگ هلند متولد شدند، یکی در مچلن در ژانویه و دیگری در آنتورپ در دسامبر. در حالی که بتهوون متولد مچلن معمولاً به عنوان اجداد ذکر می شود، زندگی نامه نویسان در آن زمان سعی نکردند بفهمند که لودویگ واقعاً پدربزرگ است.

لودویگ ون بتهوون بزرگ پسر مایکل ون بتهوون و ماریا لوئیز استایکرز بود. پدرش استاد نانوای شهر بود و همچنین املاک، تابلوهای نقاشی و مبلمان عتیقه می فروخت.

در شش سالگی، لودویگ بزرگ به خاطر کیفیت صدای آوازش شناخته شد و در کلیسای جامع محلی، سنت رامبولد، پسر کر شد.

در سیزده سالگی، لودویگ بزرگتر مطالعات عمیق تری درباره موسیقی را با آنتون کولفس، نوازنده ارگ ​​و کاریلون در کلیسای جامع آغاز کرد و یاد گرفت که چگونه با نت موسیقی روز بنویسد و نواختن هارپسیکورد و ارگ را یاد گرفت. لودویگ بزرگ تا سال 1727 به مطالعه و آواز خواندن در کلیسای جامع ادامه داد.

لودویگ بزرگ در سال 1731 در سنت پیترز در لوون خواننده شد. اسناد همچنین او را به عنوان جانشین کاپل مایستر ذکر کرده اند. مقام کاپل مایستر به معنای نوازنده ای بود که مسئولیت ساخت موسیقی در کلیسای کوچک را بر عهده داشت.

در نهایت این اصطلاح برای محیط های سکولار برای مسئول موسیقی در یک خانواده سلطنتی یا اشرافی نیز استفاده شد. غالباً این شخص نوازنده ارشد مؤسسه بود و سایر نوازندگان به آنها گزارش می دادند.

وظایف اغلب شامل نوشتن موسیقی، رهبری و تمرین گروه کر یا ارکستر، و اجرا به عنوان تکنواز یا با یک گروه کوچک بود. کاپل مایستر موقعیتی مورد توجه و نشانه موفقیت بود.

مقام بعدی لودویگ بزرگ سال بعد در لیژ در کلیسای جامع سنت لمبرت بود. سال بعد، لودویگ بزرگ توسط اسقف اعظم کلن و شاهزاده منتخب کلمنس آگوست بایرن برای آمدن به بن انتخاب شد. اسقف اعظم آواز لودویگ بزرگ را در لیژ شنیده بود و می خواست که او بخشی از مؤسسه موسیقی در بن باشد. هنگامی که لودویگ بزرگ خود را در بن مستقر کرد، والدین او نیز که در شرایط سخت مالی قرار گرفته بودند، به بن نقل مکان کردند.

در نوامبر 1733، تنها هشت ماه پس از نقل مکان به شهر، لودویگ بزرگ با ماریا ژوزفا پول (که گاهی اوقات به عنوان بال ذکر می شود) ازدواج کرد. آنها دارای سه فرزند ماریا (متولد 1734)، مارک (متولد 1736) و یوهان (متولد 1740) بودند. خانواده چندین بار در شهر نقل مکان کردند و در نهایت در Bonngasse 386، آن طرف خیابان Bonngasse 515، زادگاه لودویگ کوچکتر، مستقر شدند.

لودویگ بزرگ آرزو داشت کاپل مایستر اسقف اعظم باشد. با این حال، در سال 1760 این مقام به مردی بسیار جوان تر، جوزف توچمولین، آهنگساز و نوازنده ویولن رسید.

پس از مرگ اسقف اعظم در سال بعد، جانشین وی تغییراتی را برای صرفه جویی در هزینه انجام داد. سرانجام به لودویگ بزرگ این مقام داده شد. اما با توجه به تغییرات ریاضتی، او نیز ملزم به خواندن و رهبری شد. لودویگ بزرگ شغل دومی به عنوان تاجر شراب داشت که شراب را از راین و موزل به فلاندر صادر می کرد. یک پیامد ناخواسته این سرمایه‌گذاری تجاری، اعتیاد همسرش به الکل بود، که او را مجبور کرد در یک کلینیک محبوس شود، جایی که او در سال 1775 درگذشت. لودویگ ون بتهوون بزرگ در سال 1773 درگذشت.

کسانی که او را می‌شناختند، لودویگ ون بتهوون بزرگ را فردی جدی و شریف و در عین حال مفید و اجتماعی توصیف کردند. او یک نوازنده کوشا بود. اگرچه نوه همنام او در زمان مرگش تنها سه سال داشت، لودویگ ون بتهوون جوانتر ظاهراً خاطرات بسیار روشنی از پدربزرگش داشت. هنرمند آملیوس رادوکس پرتره ای از لودویگ بزرگ کشید که لودویگ کوچکتر به ارث برده بود. در تمام جابجایی های او در وین، این نقاشی به هر خانه جدید می رفت و همیشه در مکان افتخاری آویزان می شد.

یوهان ون بتهوون (پدر)

یوهان ون بتهوون، کوچکترین پسر لودویگ بزرگتر، در سال 1739 یا 1740 در بن به دنیا آمد. او در سنین پایین توانایی موسیقیایی خود را نشان داد و نواختن ویولن و زیتر را یاد گرفت، ساز زهی با شباهت به گیتار. این ساز فاقد گردن یا فرز است. او همچنین سازهای کیبورد متعددی از جمله کلاویکورد و هارپسیکورد را تدریس و می نواخت. در سال 1764 یوهان عضو گروه کر دربار اسقف اعظم شد که پدرش کاپل مایستر بود.

در سفری به ارنبریتشتاین، یوهان با بیوه جوانی به نام ماریا ماگدالنا کوریچ آشنا شد. او دختر سرآشپز اسقف اعظم-الکتور تریر بود و همچنین با چند تن از اعضای ارکستر دربار در بن ارتباط داشت.

او و یوهان در 12 نوامبر 1767 در کلیسای سنت رمیگیوس در بن، با وجود مخالفت لودویگ بزرگتر با این مسابقه، ازدواج کردند. او فکر می کرد که وضعیت ماریا خیلی پست است و از اینکه قبلاً ازدواج کرده بود ناراضی بود. این زوج سرانجام صاحب هفت فرزند شدند که تنها سه نفر از آنها به نام های لودویگ (متولد 1770)، کاسپار آنتون کارل (متولد 1774) و نیکولاس یوهان (متولد 1776) تا بزرگسالی زنده ماندند.

یوهان متوجه شد که پسرش لودویگ (دومین فرزندی که این نام را یدک می کشد، اولین فرزندشان لودویگ ماریا در سال 1769 به دنیا آمد، اما تنها چند روز پس از تولد درگذشت) بسیار با استعداد است. یوهان شروع به آموزش پسرش کرد.

با این حال، سبک تدریس او سختگیرانه و توهین آمیز بود. یکی از دوستان دوران کودکی گزارش داد که لودویگ جوان اگر وقت کافی برای تمرین صرف نمی کرد، مورد ضرب و شتم قرار می گرفت. یکی از اعضای دادگاه گفت که یوهان گاهی اوقات لودویگ را در سرداب می بندد. اگر لودویگ مطابق انتظارات پدرش عمل نمی کرد، به لودویگ می گفت که مایه شرمساری خانواده است.

یوهان یک الکلی بود که اوضاع را در خانه بدتر کرد. او به طور فزاینده ای غیر قابل اعتماد می شد و اغلب خانواده با مشکلات مالی روبرو می شدند. اگرچه او قادر به تأمین مخارج خانواده اش بود، سوء مصرف الکل او به قیمت شانس جانشینی پدرش به عنوان کاپل مایستر تمام شد.

در سال 1784 گزارشی به الکتور جدید یوهان را به عنوان “صدای بسیار کهنه” توصیف کرد. یوهان شروع به درگیری با قانون کرد. در یک مورد او سعی کرد از خانواده کنت بلدربوش فقید، وزیر دربار کلاهبرداری کند. او امضای کنت را روی برخی از اسناد جعل کرد تا هدایای گران قیمتی به دست آورد. اگرچه دادگاه متوجه دوگانگی او شد، اما او با هیچ اتهام قانونی روبرو نشد، فقط با تحقیر عمومی روبرو شد.

کارل ون بتهوون (برادر)

کاسپار آنتون کارل ون بتهوون، که معمولاً کارل نامیده می شود، در سال 1774 به دنیا آمد. کارل به دنبال برادرش لودویگ در سال 1794 به وین رفت.

لودویگ به تأسیس کارل کمک کرد، اجاره پرداخت کرد و به او درآمد ماهانه داد تا اینکه کارل بتواند راه خود را پیدا کند. او با تدریس پیانو شروع کرد و از این واقعیت استفاده کرد که برادر لودویگ بود تا شاگردان را به مطالعه با او ترغیب کند. کارل همچنین چند تصنیف از خود نوشت.

هیچ یک از این تلاش ها چندان موفقیت آمیز نبود، زیرا کارل استعداد یا توانایی های مشابه برادر بزرگترش را نداشت. کارل جاه طلبی های موسیقی خود را رها کرد و در دولت مشغول به کار شد و به عنوان منشی در وزارت دارایی مشغول به کار شد.

او همچنین به عنوان منشی پاره وقت لودویگ خدمت می کرد و مکاتبات با ناشران را انجام می داد. با این حال، به نظر می رسید کارل فاقد مهارت های لازم برای این کار نیز باشد.

بسیاری از ناشران به دلیل گستاخی‌اش، برخورد با او را دشوار می‌دانستند و اغلب با قول دادن به آهنگ‌های جدید به یک ناشر، زمانی که لودویگ قبلاً با یک مؤسسه انتشاراتی رقیب توافق کرده بود، مشکلاتی را ایجاد می‌کرد. یکی از این اتفاقات منجر به درگیری شدید بین برادران شد که در واقع به درگیری فیزیکی تبدیل شد. پس از 1806، کارل اغلب نماینده لودویگ نبود.

در همان سال کارل با یوهانا ریس (ریس) ازدواج کرد. یوهانا در سال 1786 در وین به دنیا آمد. پدرش یک روکش مبلمان مرفه و مادرش دختر یک شهردار محلی و تاجر شراب بود. والدین او در سال 1804 او را به دزدی متهم کردند.

در زمان ازدواج، یوهانا قبلاً شش ماهه اولین فرزند خود را باردار بود. پسر آنها در سپتامبر به دنیا آمد و کارل نام داشت. لودویگ و یوهانا اصلاً با هم کنار نمی آمدند و رابطه خواهر و برادر پس از ازدواج کارل سینیور به شدت بدتر شد. لودویگ از اینکه برادرش با فردی بسیار «نامناسب» ازدواج خواهد کرد، وحشت داشت، زیرا او نگران «بی اخلاقی» او بود. لودویگ در نامه‌هایی از او به عنوان «ملکه شب» یاد می‌کرد که کنایه‌ای از شخصیت شرور در اپرای موتزارت، فلوت جادویی است.

کارل در سال 1809 در محل کار خود ترفیع دریافت کرد و معاون تصفیه شد که همراه با این عنوان با افزایش حقوق و یارانه اجاره بها همراه بود. اگرچه این باید وضعیت مالی او را بهبود می بخشید، اما دولت اتریش از نظر مالی در وضعیت بدی قرار داشت و پول چندان دور از دسترس نبود. خوشبختانه، یوهانا خانه‌ای را از پدرش به ارث برده بود که از آن درآمد اجاره دریافت می‌کردند که به ثبات مالی خانواده کمک کرد.

در ژوئیه 1811 یوهانا درگیر طرحی برای فروش یک گردنبند مروارید به ارزش 20000 فلورین شد. (این مبلغ معادل چند سال حقوق بود. در سال 1809، به بتهوون برای سال 4000 فلورین افتخاری پرداخت شد.) یوهانا ترتیب فروش این سه مالک را می داد و در ازای آن کمیسیون دریافت می کرد. هنگامی که او گردنبند را از یکی از صاحبان آن به نام فراو کوژوویتز دریافت کرد، یوهانا یک سرقت در خانه خود به راه انداخت، مرواریدها را در کیف خود پنهان کرد و سپس خدمتکار سابق خود، آنا آیزنباخ را متهم به سرقت کرد. پلیس پس از چند روز بازجویی، آیزنباخ را به دلیل کمبود شواهد آزاد کرد. در ماه اوت، یوهانا با پوشیدن یکی از سه رشته مروارید گردنبند کشف شد. او برای بازجویی آورده شد و در نهایت اعتراف کرد که دو رشته دیگر را به 4000 فلورین فروخته است. شوهرش به آزادی او از بازداشت پلیس کمک کرد و گردنبندها بعداً پیدا شدند.

یوهانا به خاطر جنایات خود در دسامبر 1811 محاکمه شد. این محاکمه نشان داد که کارل و یوهانا عمیقاً بدهکار بودند و یوهانا هزاران فلورین به افراد مختلف بدهکار بود. در 30 دسامبر، یوهانا به اختلاس و اتهامات نادرست محکوم شد. او سپس به یک سال «حبس تعزیری شدید» محکوم شد. مجازات او شامل استفاده از اتو پا، خوردن رژیم غذایی بدون گوشت، خوابیدن بر روی زمین برهنه و عدم پذیرایی از هیچ بازدیدکننده ای است. شوهرش سرانجام توانست از طریق درخواست تجدیدنظر به امپراتور، مجازات او را فقط به مدت زمان قبل از محاکمه کاهش دهد.

ظاهراً این برخورد با قانون عادات یوهانا را تغییر نداد. این زوج به خرج‌های هنگفت و بدهی‌های خود ادامه دادند. در سال 1812 کارل ارشد به سل مبتلا شد. لودویگ برای کمک به کارل و خانواده اش وارد عمل شد و به یکی از دوستانش نوشت که “مجبور است به طور کامل از یک برادر بیمار بدبخت و همه خانواده اش حمایت کند.” در سال بعد، سلامتی کارل به قدری بدتر شد که او به امور خود نظم داد. او در مقالات خود نوشت که لودویگ باید نگهبان کارل جونیور باشد که اکنون شش ساله بود. در همان روز لودویگ 1500 فلورین وام به خانواده اعطا کرد. کارل قبل از مرگ در نوامبر 1815 دو سال دیگر زندگی کرد. یک روز قبل از مرگش، کارل وصیت خود را تغییر داد و سرپرستی کارل جوان را به طور مشترک به یوهانا و لودویگ واگذار کرد، شاید به این امید که آن دو اختلافات خود را به خاطر پسر کنار بگذارند. . کارل نوشت: «… بهترین هماهنگی بین برادرم و همسرم وجود ندارد. خداوند به آنها اجازه دهد به خاطر رفاه بچه ها هماهنگ باشند. این آخرین آرزوی شوهر و پدر در حال مرگ است.»

بتهوون در نقش سرپرست خانواده

در سال 1787، زمانی که لودویگ در اولین سفر خود به وین نبود، مادرش، ماریا، بیمار شد. لودویگ بازگشت و مادرش اندکی پس از آن بر اثر سل درگذشت.

نوشیدن الکل یوهان بدتر شد و لودویگ را مجبور کرد تا پنج سال آینده در بن بماند تا به حمایت از خانواده و مراقبت از برادران جوانش کمک کند. یوهان دیگر نمی توانست وظایف موسیقایی تعیین شده خود را انجام دهد، اما دادگاه او را به عنوان یک عمل خیریه در لیست حقوق و دستمزد نگه داشت.

گاهی اوقات لودویگ مجبور می شد با پلیس مداخله کند تا مطمئن شود که پدرش به دلیل مسمومیت عمومی دستگیر نشده است. در سال 1789 لودویگ از خانواده مراقبت می کرد و از انتخاب کننده درخواست کرد که نیمی از حقوق ماهانه یوهان را مستقیماً به لودویگ پرداخت کند تا خانواده واقعاً این پول را ببینند.

انتخاب کننده این درخواست را پذیرفت و تهدید کرد که یوهان را از بن تبعید خواهد کرد، اگرچه این اتفاق هرگز رخ نداد. در سال 1792 لودویگ سرانجام توانست برای ادامه تحصیلات موسیقی به وین بازگردد. تنها یک ماه پس از رفتن او، یوهان درگذشت.

لودویگ در اصل تنها ارائه دهنده و مراقب دو خواهر و برادر بازمانده خود زمانی که تنها 17 سال داشت شد. بین نیمی از حقوق یوهان که مستقیماً به لودویگ می‌رسید و پولی که او می‌توانست برای تدریس دروس و اجرا به دست بیاورد، لودویگ می‌توانست صورت‌حساب‌ها را بپردازد و مطمئن شود که برادرانش آنچه را که نیاز دارند دارند. اگرچه او اغلب به عنوان یک پدر جانشین برای دو برادرش عمل می کرد، اما لودویگ تنها چند سال از آنها بزرگتر بود و آنها اغلب اختلاف نظرها و دعواهایی داشتند که باعث ایجاد اصطکاک در روابط بزرگسالان آنها می شد.

مطالب بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا